آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

آوای دلنشین

تولد 4 سالگی آوا

4 سال گذشت از اون روز زیبای پاییزی روزی که تو به دنیای ما پا گذاشتی و زندگیمونو سرشار از شادی و لذت های کودکانه کردی. هنوز وقتی با بابا شهاب صحبت اون روز زیبا رو می کنیم جفتمون میریم تو یه دنیای دیگه. روز عید قربان بود و ما خونه مامانی اینا بودیم با کل خاله ها من کیسه آبم پاره شد و این زنگ زیبای ورود تو بود غرق در استرس و وجد بودم یعنی منم داشتم مادر میشدم؟! خدایا شکرت بابت اینهمه نعمت امیدوارم هر زنی که آرزوی مادرشدن داره به آرزوش برسه الههههی آمین. درسته نزدیک به 4 ساله از اون زمان میگذره و تو الان برای خودت یه دخترخانوم 4 ساله زیبا شدی پر از احساس و محبت و پر از شیطنت های کودکانه بسیار حساسی و زودرنج و خیلی باید حواسمو...
28 شهريور 1394
11387 16 31 ادامه مطلب

تولد آرمیتا جون

تولد آرمیتا جون به روایت تصویر: و سورپرایز بی نظییییییر خاله آنا وقتی باب اسفنجی اومد تو هممممتون شوکه شده بودین : اینم جمع مامانا: ممنون از خاله آناهیتا که یه روز بسیار خوب و به یادموندنی رو برامون رقم زد آرمیتا جوونم تولدت مبااااارک عزیز دل خاله ایشالا تولد 120 سالگیتو با تن سالم جشن بگیری اینم جعبه کادوی ما که خودم برای آرمیتا جون درست کردم: ...
26 شهريور 1394

مرداد ماه 94 (قرار دوستانه پارک مادران و ...)

یه روز گرم تابستانی و آب تنی: قرار دوستانه تو پارک مادران: بنیتا، تو، آرمیتا، ستایش، باران: بنیتا، تو، آرمیتا، ستایش: با ستایش جون چه دستی تو دست هم گرفتین: از راست سحر جون، مرجان جون، ساجده جون، آنا جون، نرگس جون و خودم: اینم عکسی که آنا جون زحمت کشیده و درست کرده خیلی دوسش دارم: همه مامانای خودمونی عاااااشق پازل درست کردنی و بسیار هم استاد شدی توی اینکار این پازلا رو خیلی راحت خودت درست می کنی: اینم یه روز خوب با بنیتا جون استخر خونه مامان جون اینا: خودتون شنا می کردین مستقل اینقدر خوشتون اومده بود ...
15 شهريور 1394

مسافرت شمال (تیرماه 94)

این مسافرتی بود که تو تعطیلات عید فطر با مامان جون اینا و خاله سمیرا اینا رفتیم یهو یه شبه تصمیم گرفتیم بریم شمال و فرداش عازم شدیم رفتنه خیلی خوب بود و نسبتا راحت رفتیم اما اووووووووف از برگشتن کوه ریزش کرد سیل اومد جاده بسته شد تازه شانس آوردیم که زنده موندیم هههه ولی واااقعا جاده چالوس تو شب با اون بارون رگباری وحشتناک و مرگبار بود بازم خدا رو شکر که سالم رسیدیم حالا مسافرت به روایت تصویر:   پدر و دختری در حال تماشای دریا در شب: اینجا رستورانه بارانه که کافی شاپش به صورت یه اسکله رو آبه خیلی باحال بود تله کابین نمک آبرود: جنگل بالای تله کابین: کنار دریا دوست پیدا...
15 شهريور 1394
1